کنایه از کبودچشم. (آنندراج) : دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم بلند و سیه خایه و زاغ چشم. فردوسی. که در چین زاغ چشمی نام فرهاد که در صنعت تراشی بوده استاد. ملافوقی یزدی (از آنندراج). زال کند سرمه در داغ چشم گاو پس از مرگ شود زاغ چشم. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). و رجوع به زاغ شود
کنایه از کبودچشم. (آنندراج) : دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم بلند و سیه خایه و زاغ چشم. فردوسی. که در چین زاغ چشمی نام فرهاد که در صنعت تراشی بوده استاد. ملافوقی یزدی (از آنندراج). زال کند سرمه در داغ چشم گاو پس از مرگ شود زاغ چشم. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج). و رجوع به زاغ شود
غضبی که از نگاه تند محسوس شود. (آنندراج). نگاهی که از روی خشم و غضب کنند. (فرهنگ فارسی معین). - زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن، با عملی آنها را ترسانیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - زهرچشم نشان دادن به کسی، مرعوب کردن او را. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
غضبی که از نگاه تند محسوس شود. (آنندراج). نگاهی که از روی خشم و غضب کنند. (فرهنگ فارسی معین). - زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن، با عملی آنها را ترسانیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - زهرچشم نشان دادن به کسی، مرعوب کردن او را. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
نام کوهی است در حوالی قزوین که صورت حیوانات و غیر حیوانات هم در آنجا پدید آیند همه سنگ شده و متحجرگشته. (برهان) (از ناظم الاطباء). ظاهراً صحیح کلمه یله بشم است نه یله یشم. قزوینی در آثارالبلاد چ ووستنفلد ص 328 آرد: ’یل، ضیعه ای از ضیاع قزوین در سه فرسنگی آن. بدانجا کوهی است که آن را ’یله بشم’خوانند. کسی که بر این کوه بالا رفته مرا حکایت کرد که بر آن صور جانورانی را که خدای تعالی به صورت سنگ سخت مسخ کرده دیده است’. (از حاشیۀ برهان چ معین)
نام کوهی است در حوالی قزوین که صورت حیوانات و غیر حیوانات هم در آنجا پدید آیند همه سنگ شده و متحجرگشته. (برهان) (از ناظم الاطباء). ظاهراً صحیح کلمه یله بشم است نه یله یشم. قزوینی در آثارالبلاد چ ووستنفلد ص 328 آرد: ’یل، ضیعه ای از ضیاع قزوین در سه فرسنگی آن. بدانجا کوهی است که آن را ’یله بشم’خوانند. کسی که بر این کوه بالا رفته مرا حکایت کرد که بر آن صور جانورانی را که خدای تعالی به صورت سنگ سخت مسخ کرده دیده است’. (از حاشیۀ برهان چ معین)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد که در 42هزارگزی شمال باختری فریمان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 44 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد که در 42هزارگزی شمال باختری فریمان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 44 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)